خانواده نهادي است تربيتي كه در اين نهاد فرزندان شخصيت گرفته و نحوه برخورد با اجتماع را فرا ميگيرند. بايد به اين نكته توجه كنيد كه خانواده ها و نحوه شكل گيري آنها در طول تاريخ بشريت يكسان نبوده و در اين مدت دچار تحولاتي شده است اما همه اين تحولات هيچگاه تغييري در اصل خانواده ايجاد نكرده و همواره بر نكته همدلي و گذشت و
همچنين اعتماد در خانواده تاكيد شده است. در خانواده ها ارزش ها شكل گرفته و پرورانده مي شوند تا با تربيت يك فرزند خوب جامعه به شكل خوبي پيشرفت كرده و ضمن كسب موفقيت در اجتماع، ضامن سلامت رواني جامعه باشد بنابراين خانواده ها مي بايستي در خودشان مشكلي نداشته باشند تا بتوانند به دور از ناهنجاريها و مشكلات فرزنداني خوب را تحويل جامعه بدهند.
نكاتي در باب اعتماد سازي
يكي از نكاتي كه بايد در خانواده رعايت شود بحث اعتماد سازي است. اعتماد بين تك تك افراد خانواده بايستي نهادينه شود زيرا اگر اين اعتماد نباشد همدلي نبوده و اگر همدلي نباشد اعضاي خانواده كه مانند حلقه زنجير به هم متصل هستند از هم جدا شده و ديگر نمي توان به آنان يك خانواده گفت اين اتفاق باعث مي شود ابتدايي ترين نهاد تربيتي كار خود را به درستي انجام نداده و فرزنداني خوب را تحويل جامعه ندهد بنابراين جامعه از هم گسيخته شده و ناهنجاري در آن افزايش مي يابد. اما چگونه مي توان بحث اعتماد سازي را در خانواده پياده كرد؟!
صداقت را مي توان پايه اين اعتماد سازي دانست
اگر صداقت در خانواده حكم فرما باشد هيچگاه بي اعتمادي و شك در خانواده جايي ندارد بنا براين بايد در تمامي مسائل صادق باشيم. در گام بعدي احترام به ارزش ها و تبادل نظرات در محيطي آرام مي باشد همه اعضاي خانواده بايد به يك چشم ديده شوند البته جايگاه والدين جايگاهي خاص است كه نمي توان آن را ناديده گرفت. اهداف در خانواده بايد مشخص باشد و بايد هركس شخصيت و جايگاه خود در خانواده را دانسته و براي حفظ آن تلاش كند بنابراين اعتماد سازي در خانواده به معناي داشتن خانواده اي خوب و سپس جامعه اي به دور از تنش مي باشد.
شماره هاي تماس 01
چگونه دوباره اعتماد سازي رو بسازم؟
پاسخ
بسياري از كارشناسان براين باورند كه اعتماد يكي از مهمترين عوامل در ايجاد محيط كاري يكپارچه، هم افزا و اثربخش به شمار مي آيد.
سازمانهايي كه ميان كاركنان آنان اعتماد وجود دارد معمولا سازمانهايي موفق هستند در غير اين صورت غالبا موفق نخواهند بود.
لذا مديريت اكثر مواقع اين سوال را مطرح مي كنند «چطور مي توان در محيط كار اعتماد به وجود آورد و چگونه مي شود از بي اعتمادي جلوگيري كرد».
اعتمادسازي هميشه از رده عالي سازمان شروع مي شود. صداقت و اعتمادسازي دروني به شرطي به وجود مي آيد كه مديران عالي سازمان سرمشق و الگو ديگران باشند و با ايجاد مصاديق، آن الگوها را در واحدها و ادارات عملي سازند.
پنج روش براي اعتمادسازي در گروهها و همچنين پنج رويه فوري براي بي اعتمادي به رهبران سازمان پيشنهاد مي شود. اما ابتدا مي پردازيم به اينكه چطور اعتمادسازي كنيم.
۱ – صداقت را پايه گذاري و حفظ كنيد: صداقت سنگ زيربناي اعتماد در سازمان است. صداقت بايد از رده عالي سازمان شروع شده و تا رده هاي پايين سازمان ادامه يابد. اين يعني اينكه در بين ساير موارد، هميشه بايد حقيقت را بگوييد و به قولتان پايبند باشيد. مهم نيست اين كار چقدر دشوار است. بلكه اگر افراد صداقت داشته باشند اعتقاد به سازمان به وجود مي آيد.
۲ – ديدگاه و ارزشها را تبادل كنيد: ارتباط مهم است چون شاهرگ كسب اطلاعات و دسترسي به حقايق است. تبادل ديدگاه سازماني مديريت را قادر مي سازد تا بگويد به كجا مي رويم و با ربط دادن به ارزشها، بتوان روشهاي رسيدن به آن پايه گذاري كرد.
۳ – همه كاركنان را به يك چشم ببينيد: وقتي كليه كاركنان اعم از كاركنان جديدالاستخدام، موقت، پاره وقت و يا كاركناني كه داراي حقوق پاييني هستند احساس كنند به عنوان عضوي از گروههاي كاري براي سازمان اهميت دارند آنگاه اعتماد به وجود مي آيد. اعتمادسازي با گوشه گيري مديريت و دوري از كاركنان به دست نمي آيد، بلكه ازطريق تماس و ملاقات مديريت با كاركنان شكل مي گيرد. به دنبال آن مديريت بايد از نظرات و ديدگاههاي كاركنان آگاهي يابد (براي آنها اهميت و اعتبار قائل شود). مدير بايد نام كاركنان و اعضاي خانواده آنها را بداند و با همه كاركنان رفتاري محترمانه داشته باشد.
۴ – به جاي اهداف فردي، بر اهداف مشترك متمركز باشد: وقتي كاركنان احساس كنند از طريق فعاليت گروهي و با همكاري يكديگر به جاي مجموعه اي از اهداف فردي به ديدگاه مشترك مي رسند اعتماد به وجود مي آيد. اين امر لازمه كارگروهي است. گروه وقتي مي تواند به كار ادامه دهد كه اعضايش به يكديگر اعتماد داشته باشند.
۵ – اگر كاري درست است آن را انجام بدهيد و به خطرات فردي توجه نكنيد: همه ما به نوعي ازطريق حس ششم ميدانيم در هر شرايطي تقريبا چه چيزي درست است. اگر از اين حس پيروي كنيم و هر نوع پيامدهاي فردي را ناديده بگيريم هميشه مورداحترام اطرافيان قرار مي گيريم. از اين احترام مي توان اعتماد به دست آورد.
موارد پيش گفته جنبه مثبت اعتمادسازي بود. اما راجع به جنبه منفي بي اعتمادي چه مي توان گفت؟ لذا در ذيل پنج روش سريع در ايجاد بي اعتمادي در همكاران شرح داده مي شود:
۱ – حرف و عمل شما يكي نباشد: هيچ چيزي مانند دمدمي مزاجي و تناقض ميان حرف و عمل افراد را سردرگم نمي كند. اگر سردرگمي ناشي از تناقض مستمر باشد يقين بدانيد اعتماد قرباني مي شود.
۲ – به دنبال منافع فردي باشيد نه منافع مشترك: دريك محيط كارگروهي اگر فردي فقط به دنبال منافع فردي باشد بيدرنگ احترام و اعتمادش نزد ديگران از بين مي رود.
۳ – خودداري از تبادل اطلاعات (حبس اطلاعات): وقتي مجاري ارتباط مسدود باشد، بروز شايعات در رده هاي بالا و پايين سازمان شروع مي شود. لذا اطلاعات غلط جاي اطلاعات درست را مي گيرد. انكار و تكذيب مطالب رواج مي يابد. اطلاعات درست با تأخير زياد و گاهي هرگز دراختيار كاركنان قرار نمي گيرد. لذا اعتماد ازبين مي رود.
۴ – دروغ يا نصف حقيقت را بگوييد: عدم صداقت سريعترين راه نابودي كل اعتماد است. افراد ممكن است دروغي را يك بار يا حتي دوبار باور كنند اما اين ضرب المثل قديمي مي گويد: «بالاخره دروغگو دستش رو مي شود».
۵ – ذهن بسته داشته باشيد: نسبت به عقايد و نظرات ديگران بي اعتنا باشيد و فضايي به وجود آوريد كه اين گونه باشد «من مي خواهم همه كارها طبق نظرم انجام شود يا همين كه هست». قطعا چنين فضايي موجب قطع ارتباطات و درنهايت بي اعتمادي مي شود.
نتيجه گيري
وقتي نگاهي به سازمانهاي كاملا موفق در گذشته و حال مي اندازيم مي بينيم رهبران آن سازمانها به اصول پنجگانه اعتمادسازي توجه داشته و به آن عمل كرده اند.
نگاهي به سرداران مشهور نظامي در طول تاريخ و همچنين رهبران سياسي واقعا محبوب و رهبران بزرگ و شايسته در حوزه صنعت مي بينيم همه اين رهبران بزرگ ميان رؤسا، همكاران و مرئوسان خود اعتماد به وجود آورده اند و با اعتمادسازي براي خود، هم پيمانان و شركتهايشان موفقيت و افتخار كسب كرده اند.
در اين مورد ميتونيد با اين شماره مشاوره تلفني/تخصصي داشته باشيد
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲
با يه پسر دوست بودم و خانواده ام متوجه شدند و اعتمادشان كامل از بين رفت
من با يه پسر دوست بودم و خانواده ام متوجه شدند و اعتمادشان كامل از بين رفت من چگونه بايد دوباره اعتماد انها را جلب كنم.
پاسخ
مسئله ارتباط والدين و فرزندان جزو آن دسته از نكاتي است كه هميشه به صورت تك بعدي بررسي شده بدين معني كه روحيات و مشكلات و ويژگيهاي فرزندان را شخم زدهايم و از اين طريق راهكارهايي را به والدين براي برقراري ارتباط صحيحتر نشان دادهايم.
اما براساس رويه جديد، اين بار مي خواهيم والدين را در خال هدف قرار داده و با تفكيك و توضيح روحيات و شرايط آنها راهي به شما نشان دهيم كه بهترين و نزديك ترين باشد.
در ابتدا بايد چند اصل و نكته را جدا از اين كه والدين ما در چه گروه و دسته و متعلق به چه شرايط روحي و فكري هستند بپذيريم:
عمده ترين علت عدم رضايت ما از والدين و احساس فاصله زياد بين خودمان و آنها، مقايسهاي است كه به صورت ناخودآگاه و بعضاً آگاهانه انجام ميدهيم و در اين قياس، والدين خود را با الگوي ايده آلي كه غالباً حاصل تركيب رفتارهاي مورد پسند ما است مقايسه ميكنيم. يادمان باشد هيچ انساني، چه در موقعيت فرزندي و چه والدي، كامل نيست بلكه تركيبي است از رفتارهاي مثبت و منفي و هنر آن است كه انسانها را آنگونه كه هستند بپذيريم و دوست داشته باشيم.
يادمان باشد كه پدران و مادران ما فرزندان ديروز بودهاند و ما نيز پدران و مادران فرزنداني خواهيم بود و اين چرخه تا هميشه ادامه دارد.
حل معقول مسائل زماني حاصل ميشود كه احساس رضايت دو طرفه را به دنبال داشته باشد. يعني هم ما و هم والدينمان به آرامش و تعادل نسبي برسيم.
رفتار والدين ما تابعي از طبيعت اطراف ماست و اثرگذارترين و مفيدترين تغييرات در هر پديده طبيعت (منجمله رفتار والدين) زماني حاصل ميشود كه تغيير از نگاه ما و از رفتار ما آغاز شود.
به عبارتي با تغيير در رفتار خودمان، آنها را به بازخورد مطلوب واداريم.
و آخرين و مهمترين نكته آن كه هر كس به اندازه زحمت و محبتي كه برايمان ميكشد شايسته و سزاوار قدرداني، ستايش و احترام است و لذا پدر و مادر ستودنيترين عناصر زندگي ما هستند كه احترام در مقابل آنها فضايي نامحدود دارد.
و اما تفاوتهاي رفتاري والدين: والدين همه چيزدان، والدين منظم، والدين سلطهگر، والدين پرخاشگر، والدين ساكت و كم حرف.
والدين همه چيز دان
اينگونه شخصيتها در همه زمينهها متخصص هستند، در هر موضوعي ابراز عقيده كرده و حتي در صورت اشتباه، آن را قبول ندارند.
در رويارويي با اين گونه والدين بهتر است كه شما براي پرسيدن و گرفتن نظر پيش قدم شويد و اجازه دهيد كه اين نياز در مورد موضوع دلخواه و انتخابي شما ارضا شود.
چنانچه با نظر اشتباهي روبه رو شديد، بهتر آن است كه آن لحظه سكوت كرده و از تذكر دادن فوري اجتناب كنيد. كمي بعدتر پيش آمده، از او بخواهيد بيشتر فكر كند و مسئله را اينگونه مطرح كنيد:
نظرات شما هميشه براي من كمك بزرگي است. راستي اگر مسئله اينطوري نبود – همان راهنمايي اشتباهي كه خود والد انجام داده – و اين گونه بود – نظري كه صحيحتر و بهتر است – چه كار كنم؟
چنانچه بعد از اين صحبت ديگر هيچ نگوييد و مجال تفكر را به آنها دهيد، اين عمل سبب ميشود كه بعضاً به اشتباه خود پيبرده و نظر درست شما را مجدداً به عنوان نظر و راهنمايي خود مطرح كنند. مهم اين است كه آنچه مي خواستهايد انجام شده و به آن رسيدهايد.
والدين منظم
اين اشخاص به طرز آشكاري دقيق و حسابگرند. منطقي حرف زدن را دوست دارند. واقعيات را به طور ملموسي درك كرده و از خيال بافي و بيخيالي به دورند.
محيط اطرافشان تميز و منظم است و شما در حيطه نظارتي آنها چارهاي جز تبعيت از نظم نداريد.
در مقابل اينگونه والدين و براي فرار از جبر نظم افراطي سعي كنيد كه ظاهر رفتاري و محيطي خود را نزديك به سليقه آنها نشان دهيد. با آنها منطقي صحبت كنيد و به گونهاي رفتار نكنيد كه احساس كنند نسبت به مسائل اطراف خود بيخيال هستيد.
حتي اگر واقعاً چنين است، اتاق و محيط اطراف شخصي خودتان را در حد معقول و نه افراطي از نظم نگاه داريد.
اين در واقع مثل يك بازي پازل، هنر قرار دادن تكهها در جاي درستي است كه به نتيجه درست منتهي ميشود و شما اين هوش و قابليت را داريد، فقط كافي است بخواهيد كه اين كار انجام شود.
در مورد بخش افراطي رفتار آنها در زمان هاي مناسب و بدور از هر گونه تنش و بي حرمتي و با اعمال فضاي منطقي به گفتگو و صحبت بنشينيد.
يادتان باشد لجبازي تنها نكته اي است كه هرگز شما را به مقصد نميرساند. در شمارههاي بعد سعي ميكنيم بيشتر با روحيات كساني آشنا شويم كه بيشك دوستمان دارند و دوستشان داريم.
والدين سلطهگر
اين اشخاص تفكران خود را با زور و اجبار به ديگران القا كرده و با آ نها و درگير بحث و جدل ميشوند. در مقابل اين والدين بايد با آرامش و اعتماد به نفس صحبت كنيم و بدانيم كه نفس حرف زدن مهم نيست.
بلكه مهم آنست كه بتوانيم منظور خودمان را به درستي بفهمانيم. استفاده از واژگان درست و اعتماد به نفس برگه برنده ما در برخورد با ايندسته از والدين است.
بهتر است كه در شروع صحبت آنها را با نام پدر، مادر؛ مخاطب قرار دهيم و سپس در كمال آرامش موضوع و خواسته خود را مطرح كنيم.
در صورت عصبانيت و بحث سكوت كرده و مجدداً در شرايطي مناسبتر موضوع را مطرح كنيم و خود را هرگز به صورت يك آدم بيخيال و بيتوجه نشان ندهيم.
والدين پرخاشگر
اين دسته از آدمها پيروز شدن در نزاعها را دوست دارند و ديگران با تندي وادار به قبول خواستههاي خود ميكنند. والديني كه با كوچكترين حرفي به شدت عصباني شده، فرياد ميزنند ولي اين حالت در آنها خيلي زود فروكش ميكند، در واقع با داد زدن نوعي انرژي منفي را از درون خود تخليه ميكنند و از اينرو سكوت و آرامش شما و تواضعتان در برابر اين حالات، مدت زمان اين تخليه را كوتاه كرده و باعث ميشود كه فضا زودتر به حالت عادي باز گردد.
در صورتيكه ايستادگي و بحث كردن شما باعث ميشود كه دايره عصبانيت از حال به گذشته كشيده شده و مسئله دلخواه شما بينتيجه بماند.
فقط سكوت كنيد بعد از آرام شدن شرايط، مودبانه از اينكه آنها را عصباني كردهايد عذرخواهي كنيد، حتي اگر مقصر نبودهايد، و در مورد موضوع مورد نظرتان مجدداً صبحت كنيد.
شايد راهكارهاي زير به برقراري سريعتر آرامش در فضاي گفتگوي شما كمك كند:
در مواجهه با بيمنطقي رفتار والدين صحيت به مراتب كار گشاتر از خصومت است.
در هنگام دعوا از واژگان بد استفاده نكرده و تن صداي خود را بالا نبريد.
در مقابل اينگونه والدين و در اين شرايط محكم نشسته، پا روي پا نياندازيد و با چيزي بازي نكنيد.
هرگز با والدين خود قهمر به معناي ترك كلام نكنيد، حتي اگر آنها با شما صحبت نكردند.
با محكم بستن در، ترك محل و …. نشان ميدهيد كه قصد اصلاح رفتار والدين را داريد كه اين امكانپذير نبوده و به ضرر شما است.